غمكده تنهايي هاي من
تنها دوستم تنهاييه
هنوزم صدای خنده هات تو گوشمه... هنوزم می خندی... و می دونم که با شنیدن این حرفا هم خواهی خندید... بخند اما قبلش خوب گوش کن: می دونم اینبار هم می خندی اما نه از سر شادی یا تمسخر یا... اینبار از ته قلبت می خندی وقتی بشنوی رفتم برا همیشه... میدونم میگی آخیش از دستش راحت شدم میگی چه بهتر میگی انتقاممو گرفتم میگی ... ولی میدونم دلت خواهد گفت بیچاره حقش نبود... دارم میرم نمیای بدرقه؟ آخ یادم نبود تو برا من وقت نداری برو دوستات منتظرتن اما به خاطر زجرایی که بخاطر تو کشیدمو تو همش مسخره کردی به خاطر همه آوارگیام که نخواستم بدونی که نخواستی بدونی چه لذت باور نکردنی داش دنبالت گشتن تو خیابونا تو کوچه ها کشیک محلتونو دادن که شاید یه باره دیگه ببینمت اما اینا برا تو مسخره بودن... بچه بازی بودن اما عمرم زندگیم خوشیام همه سوختن زندگی من شوخی نبود باور کن سوخت. گریه هامو که از چشام می افتادنو ندیدی... نخواستم كه ببینی نخواستی كه ببینی ولی ریختن رفتن از چشام قهر کردن که چرا اینطور از خونشون بیرونشون کردن خنده داره كه بخاي حرفای یه پسر دیووونه رو گوش بدي؟؟؟ نه؟ ولی به خاطر بی خوابیایی که به خاطر تو کشیدم به خاطر غصه هایی که بخاطر تو خوردم یه خواهش ازت دارم انجامش میدی؟ گهگاهی به یاد من یه شمع روشن کن!!!باشه؟قول میدی؟ نمی دونم نظر تو چیه با چی راحت تر میمیرم؟ نه فک نکنم تو بتونی تو این زمینه کمکم کنی آخه هر چی راه بلد بودی امتحان کردی؟!!! نه؟ انصافا کم نذاشتی منم مثل همیشه در حقت بی انصافی کردم امافک کنم یه جور دیگه بتونی برش دار بزن روی رگم کار سختی نیس آخه می خوام همیشه یادت باشه باعث مرگ من تو بودي! یه نفری که پای تو سوختو تو باورش نکردی! نگرانم نباش چیزیم نمیشه ا ببخشید اشتباه گفتم: نگران نباش لباسای گرونت چیزیشون نمیشه آخه دیگه تو رگام خون جریان نداره فقط غصه جریان داره بزنو برو... نميري؟ رفیقات منتظرنا؟ معطلشون نكن... نشستی بر قلب من با مهربانی بوستان قلب مرا تو باغبانی ولی گفتی رفاقت با تو ندارد هیچ سود شکستی قلبمو،کردی دلم را از غصه اندود نفرین میکنم تورا ای بخت بد بخت که نوشتی بر دلم هستم سیاه بخت الهی نبینی از زندگی هیچ خوش رویی بیرون اندازدت از زندگیش با ترش رویی دل ببندی بر آدمی که نیست عاشقت کشی خودرا بهر او او کند راحت فراموشت پشت گوشت راچودیدی خوشی هایت را ببینی زدلداده خود به جز ظلم و ستم هیچ نبینی بلاها باشند همه هم خانه ات ای بی وفا غم و غصه باشند لالایی ات ای بی وفا آواره باشی از این دیاربهر جفا رفتم دگر من سپردمت به خدا می بینی عشقم اینبار من دارم می خندم آخه زندگیم از سیاهی در اومده...شده قرمز ! همه جام قرمز شده چه رنگ قشنگی!!!چرا تا حالا متوجهش نشده بودم...ببین ببین چقدر قشنگه خیلی زیباس..ديگه مي خوام برم آخه وقت رفتنه... مي بينمت. شايد... شايد. ----------------------------------- .
| Power By:
LoxBlog.Com |
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 176
بازدید کل : 1438
تعداد مطالب : 83
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1
Alternative content